سفرت به شمال
عزیزم توی شمال انقدر بازی کردی که نگو فقط از اب میترسیدی ...
نویسنده :
مامان و بابا نی نی
13:29
مامان و امیر و بابایی
نازنینم
عزیز دل من امروز صبح رفتیم و برات حساب باز کردیم توی بانک انقدر شیطونی کردی که نگو خانمه هر چی ازت میپرسید میگفتی نه امیدم بخاطر خوشحالی تو همه کار میکنم عزیزم خیلی بهت دل بستم تمام زندگیم شدی بدون تو یک ثانیه نمیتونم زندگی کنم
نویسنده :
مامان و بابا نی نی
23:34
قربون نگاهت
عزیز دلم ببین چطوری غذا میخوری
پسر گلم مریض شدی
پسر گل من مریض شدی دیشب بردمت دکتر ولی تا صبح ناله کردی معدت ویروس گرفته خیلی ناراحتم اصلا حوصله ندارم وقتی تو مریض میشی العانم خوابی برات سوپ درست کردم تا بخوری خوب شی قربونت بشم وقتی مریض میشی انقدر مظلوم میشی که نگو .....
نویسنده :
مامان و بابا نی نی
9:48